مغول ها

ساخت وبلاگ

خاستگاه مغولان

دربارهٔ خاستگاه نخستین مغول‌ها، مطالب و افسانه‌های گوناگونی نوشته شده‌است. برخی از پژوهشگران عقیده دارند که مغولهای حقیقی از تایگا یا جنگلهای سیبری آمده‌اند که جایگاه حیوانات خزپوش مانند خرس و کفتار و روباه و سنجاب بوده‌است.

افسانه‌هایی که دربارهٔ نژاد مغولان در «تاریخ سرّی» آمده و در زمان جهانگشایی آنان تنظیم شده‌است، حکایت از آن دارد که نژاد مغولان از یک گرگ نر و یک گوزن ماده پدید آمده‌است. دیوید مورگان معتقد است که کشور کنونی مغولستان، خاستگاه نژاد مغول بوده‌است.[۱]

نژاد مغول

سرزمین مغولستان آب و هوای سرد و خشک دارد و با بادهای سرد و شدید همراه است. این منطقه یکی از سهمگین‌ترین و سخت‌ترین آب و هواهای جهان را دارد. این اوضاع سخت و نبود آذوقه، انسان‌هایی پرخاشگر، قوی، و جنگجو را در خود می‌پروراند.

مغولان چهره‌ای پهن، بینی بسیار خمیده، گونه‌های برجسته، دیدگانی کشیده، لبانی ستبر، ریشی کم‌مایه، زلفهای سیاه و خشن و پوستی تیره که آفتاب و باد و سرما آن را سوزانده‌است. قد آنان کوتاه و بالاتنه‌شان درشت و پهن است که روی ساق‌هایی خمیده قرار دارد.[۲]

زندگی مغول

مغولان افرادی صورت پهن، با استخوان های برآمده گونه، گوش های بزرگ دراز، گیسوی سیاه زبر، ریش تنگ و کشیده، چهره ای تیره و آفتابی سوخته وسرانجام اندام هایی تنومند و قدی بلند تراز قد متوسط. مغولان در خیمه های نمدی به نام یورت زندگی می کردند. یورت ها از یک چارچوب چوبی سبک و پوششی ازنمد برای محافظت از سرما تشکیل می شد. این خانه ها برای زندگی کوچ نشینی مناسب بود. و اجزا داخل آن را به طور منظم درآن می چیدند. و زنان مغول مسئول جمع آوری تاپاله و افروختن آتش بودند.

زنان مغول معمولا در سنین پایین ازدواج می کردند. والدین غالبا فرزندانشان که بسیار جوان بودند، ازدواج هایی در میانشان برای ثبیت اتحاد ترتیب می دادند. یک مرد جوان ممکن بود، با انتخاب والدین همسری را از میان قبیله ای برگزیند. کوچ نشیانان دشت از حساب گذشته زن می گرفتند و زنان گاه در یک شوهرسهیم می شدند. ازدواج با خویشاوندان به استثنای مادردختر و خواهری که ازآن مادراست، برایشان رسمی عمومی است. با این وجود، آنان با خواهرخویش ازیک پدرهستند و با همسران پدر خویش پس ازدرگذشت وی توانند ازدواج کنند. همین طوریک برادرجوان ترمی تواند با همسربرادرخویش پس ازمرگ برادرازدواج کند، یا انتظار رود خویشاوند جوان تر دیگرآن طن را بگیرد. آنان همه ی زنان دیگررا بدون ترقی به همسری اختیارکرده و آنان را به بهایی بسیاربالا ازوالدینشان می خرند. زنان مغول اغلب مشاورانی سیاسی برای شوهرخویش بودند وغیاب شوهرهمه مسئولیت ها را داشتند. زنان ومردان مغول قادربه سواری درمسافت های طولانی هستند. گر شوهر انسان به لشکرکشی گسترده می رفتند، زنان با اموال خانه، و یورت ها را برگاری بارمی کردند و پشت سرشان می رفتند، درحین حرکت اردو، گاری ها را پایین می گذاشتند. و هنگام پایان نبرد به میدان رفته ومجروحین را می کشتند. زنان مغول مسئولیت های دیگری نیزداشتند، آنان گاوها را می دوشیدند وکره وقوروت «کشک» تهیه می کردند. با پوست حیوانات بالاپوش، کفش، لباس های چرمی وغیردرست می کردند. ووعده های غذا را تدارک می دیدند. یک رسم بود که آنان هیچ گاه لباس وظرف نمی شستند، چون اعتقاد داشته کارگناهی است. آنان کسانی را که لباس می شویند کتک می زدند وازنزد خویش می راندند. صنایع مغولان پیشرفته نبود، قبایل گاری ها وچوخ های چوبی می ساختندوبرای ساخت سلاح وابزار، برروی فلزات کارساده ای انجام می دادند. مردان کمان، کیسه ی چرمی وزین درست می کردند. کوچ نشینان گرچه به چیزی علاقه داشته ولی نمی توانستند آن را سازند برای دستیابی بعه آن داد وستد می کردند وگاه ازجوامع اسکان یافته می دزدیدند. گاه گروهی ازسواران به روستاهایچینی حمله کرده وزنان، حیوانات وکالاهایشان را با خویش می بردند. (( چوسنه ی 192 پیش ازمیلاد گروهی ازمهاجمان کوچ نشین به روستایی درچین حمله کرده وزنی به نام کائی یان که سبب دانش وشاعری شهرت داشت را به اسارت گرفتند.)) مغولان مخصوصا شیفته ی کلاهایی بوده که نمی توانستند درستشان کنند، همانند طلا، نقره وابریشم. که می توان گفت، مغولان زندگی خویش را به عنوان رمه داروشکارچی می گذرانمدند. گاهی سلاح برداشته وبه لشکرکشی غارت سرزمین های ثروتمند چین دست می زدند. قرن ها بود گروه های سواران کوچ نشین به روستا ها وشهرهای چین وخارج مغولستان می تاختند وشهرهای حدود چین را غارت می کردند. چینی به این سواران خشن ازروی استهزا نپخته می گفتند. مغولان به عنوان کوچ نشین خویش را مافوق اقوام های اسکان یافته وشیوه های دیگرزندگی به شمارمی آوردند.

چینیان برای اجتناب ازتهاجم قبایل دشت پهناور، به قبایل قدرتمند رشوه می دادند وآنان را ترغیب کرده تا به گروه های دیگرآزارساند. چینیان با سیاست اینکه تفرقه اندازوحکومت کن به ایجاد ناهماهنگی درمیان قبایل استفاده کرده وآنان را درحالت ستیزبا یکدیگرنگه می داشتند. به امید اینکه توانند با ایجاد منازعات میان قبایل دشت پهناورازاتحادشان وپیش آمدن تهدیدی جدی ازسویشان جلوگیری کنند. که این سیاست تا سده ی دوازدهم موثرواقع تا چنگیز به آنان یورش برد.

تاریخ مغولان

پرکندگی کنونی نژاد مغول و مرزهای امپراتوری مغول (به رنگ سرخ)

تا پیش از ظهور چنگیز خان (مشهورترین فرد مغول و جهانگشای بزرگ) ایرانی‌ها، چینی‌ها، ترک‌ها و سایر اقوام همسایه به مغولان، تتر یا تاتار می‌گفتند و اصلاً سخنی از واژهٔ مغول در میان نبوده‌است. مغولان تا زمان چنگیز به صورت قبایلی وحشی و پراکنده زندگی می‌کردند که کارشان غارت و کشتار دیگران بوده‌است که باعث وحشت و زحمت همسایگان‌شان بودند.

چنگیز خان در اواخر سده ششم خورشیدی (اوایل سده هفتم قمری) قبایل مغول را یکپارچه کرد و با نیروی آنان و برخی از اقوام ترک، نیروی جنگی سهمگینی ایجاد کرد که بیشتر آسیا و شرق اروپا را به تصرف خود درآورد. یورش مغولان، بدترین فاجعهٔ تاریخ بشر محسوب می‌شود که باعث کشتار میلیون‌ها تن و توقف تمدن اسلامی شد.

جانشینان چنگیز تا بیش از یک سده بر مناطق پهناوری از آسیا و باختر اروپا (ازجمله روسیه) حکمرانی می‌کردند، ولی کم‌کم از قدرت آنان کاسته شد و مقهور ملل زیرفرمان خود شدند. حکومت مغولان در ایران با عنوان ایلخانان بیش از یک قرن حکومت کردند و تأثیراتی عمیق بر این کشور برجای نهادند.[۳]

جنگیدن مغولان

مغولان جنگجویانی قهار به روی اسب هایی کوچک، ولی پر طاقت بودند و با حمله بسیار سریع و باهول و هراس دشمن را نابود می‌کردند. جنگجویانشان لباس هایی از ابریشم می پوشیدند، که در اثر تیر خوردن، جلوی خون ریزی و چرکین شدن زخم را می گرفت.

انواع تیرهای مغولان: تیر سفیر زن، برای باخبر کردن نیروهای خودی از موضوعی یاکمک خواستن، تیر آتش زن، برای از بین بردن وآتش زدن تجهیزات، نیروهاو ساختمان و قلعه های دشمن، تیر ضد زره، برای نفوذ در زره نیروهای زره دار دشمن.

حمله مغول

سلطان محمد خوارزمشاه که پس از فتوحات آسیای مرکزی و برانداختن قراختائیان به فکر تسخیر ترکستان و چین افتاده بود، چون شنید که چنگیزخان سرزمین‌های ایغور را به تصرف خویش درآورده و بر پکن پایتخت چین مسلط گردیده، بیمناک شد. او برای تحقیق نمایندگانی به ریاست سید اجل بهاءالدین رازی به نزد چنگیز فرستاد. چنگیز فرستادگان را به احترام پذیرفت و توسط آنان پیغام فرستاد که مایل است بین دو کشور باب تجارت باز باشد.

در سال ۶۱۵ه‍ ق فرستاده چنگیز با سلطان محمد خوارزمشاه پیمان‌نامه‌ای بست و پس از عقد این قرارداد بود که چنگیز هدایایی برای سلطان محمد و بازرگانانی با اموال فراوان به طرف سرزمین‌های اسلامی روانه ساخت. اینالجق معروف به غایرخان حاکم شهر اترار که از خویشاوندان مادری سلطان محمد خوارزمشاه بود به اموال آنان طمع بست و به بهانه اینکه جاسوس هستند تمام آنها را کشت و مالشان را تصرف کرد. فقط یک نفر از آنها از مهلکه گریخت و چنگیزخان را از ماجرا آگاه ساخت. پس از این واقعه چنگیز هیأتی به دربار خوارزمشاه فرستاد و تسلیم غایرخان و جبران خسارت را تقاضا کرد، ولی سلطان محمد آن فرستادگان را نیز کشت و با این عمل بی‌خردانه خود راه و بهانه حمله مغول‌ها را به سوی سرزمین‌های اسلامی هموار ساخت.

در اواخر سال ۶۱۶ه‍ ق چنگیز خشمگین و کینه‌جو با تمام قوای خویش برای گرفتن انتقام به سرزمین‌های خوارزمشاهی حمله‌ور شد. او سپاه خود را چهار قسمت کرد:

  • دستهٔ اول را به دو پسر خود جغتای و اکتای سپرد و آنان را مأمور فتح اترار کرد.
  • دستهٔ دوم را به پسر دیگرش جوجی سپرد و مأمور فتح شهرهای کنار رود سیحون نمود.
  • دستهٔ سوم را برای فتح خجند و بناکت روانه ساخت.
  • دستهٔ چهارم را که قسمت اعظم سپاه بود خود برعهده گرفت.

و بدین ترتیب از هر طرف شهرهای خراسان را محاصره کرد و بیشتر آن را ویران ساخت و با خاک یکسان کرد.

سلطان محمد خوارزمشاه بدون هیچ مقاومتی در مقابل لشکر مغول از شهری به شهری دیگر می‌گریخت تا سرانجام در اواخر سال ۶۱۷ه‍ ق به جزیره آبسکون رسید و همانجا در سیه‌روزی مرد. در سال ۶۱۸ ه‍ ق چند ماه پس از مرگ او٬ گرگانج پایتخت معروف و قدیم خوارزم توسط مغول فتح شد و ساکنان آن کشته شدند. سپس یک یک شهرهای خراسان از پی‌هم سقوط کردند و مردم آن شهرها نیز قتل‌عام شدند. تنها کسی که در این گیرودار فکر مقاومت در سر داشت جلال الدین منکبرنی پسر سلطان محمد بود. او با سپاه اندکی که در اختیار داشت در بعضی نقاط لشکر مغول را شکست داد، ولی اختلاف شمار سپاهیان وی و حملات پی درپی مغول دیگر قدرت مقاومت را از وی سلب کرد و سرانجام در غرب ایران به دست یکی از کردها کشته شد. بدین ترتیب کشور ایران به دست قوم مغول تسخیر شد و چنگیز به قصد مراجعت به مغولستان به ماوراءالنهر رفت و در سال ۶۲۰ه‍ ق با پسرانش در کنار رود سیحون مجلس مشاوره‌ای ترتیب داد تا درباره اداره سرزمین‌های تسخیر شده تصمیماتی بگیرند.

تموچین یا چنگیز

تموچین سال1167میلادی به دنیا آمد. اوازخانواده ای آهنگربود ونام اوهم ازریشه ی تموربه معنی آهن بود و پدرش هم آهنگر بود و یک برادرش به نام تموجه و یک خواهرش به نام تمولون همانند وی نام از ریشه ی تمور داشتند. پدر او یسوکای بهادر نام داشت و رئیس قبیله ی قیات بورجیقین بود که اکثر آنان با قبیله ی تایجیوت خویشاوند بودند. و در کرانه ی رود اونون سکنی گزیده بود. یسوکای در جنگ مهارت زیادی داشت، موقعی که ازیک جنگ بر می گشت با هوئلون مادر تموچین که از قبیله مرکیت، برخورد کرد که باعث ازدواج یسوکای با هوئلون می شود. تموچین یک خواهر بزرگتر به نام تمولون داشت و سه برادر به نام های جوچی قسار، قاجیون و تموجه به همراه دو برادر ناتنی بختر و بلوقتای داشت که از همسر دوم یسوکای بودند. اجداد و چنگیز و طوایف مطیعشان مدت ها پیش از یسوکای خراجگزارامپراطوران چین شمالی بودند و با اکراه شدید به سردارانشان باج می دادند. یسوکای در ایام ریاستش طوایف مغول همجوار یورت به اطاعت درآورده بود، تا آنجا اقتدارپیدا کرد که امپراطور چین از قدرت وی وحشت داشت. و جماعتی را به جلوگیری اش روان کرد که یسوکای غالب شد، و به زودی درکارها مستقل شد. تموچین وبرادرانش دراردویی درنزدیکی ساحل رود اونون مهارت های جنگی مانند: اسب سواری وتیراندازی را آموختند. در یکی ازمراسم ها به نام آندا (سوگند) تموچین با جاموقه آشنا می شود، وازآن پس برادرخونی می شوند. آندا یکی از رسم های رایج بین مغولان که برادرخواندگی بود. آن ها استخوان های گوسفند را به عنوان یادگار به یکدیگر داده و سوگند دوستی ابدی یاد می کنند. بدین ترتیب دو دوست از قبایل جداگانه همدیگررا برادر می خواندند و یکدیگررا آندا می نامیدند. سپس با رد و بدل کردن هدایایی بین خود به آن رسمیت می بخشیدند. آنداها برای فرزندان یک دیگرپدرخوانده می شدند و درسختی های زندگی به همدیگر کمک می کردند. یاد شده است که تموچین تیری به جاموقه می دهد که پیکان آن از چوب سرو تراشیده شده بود و جاموقه هم تیری از شاخ گوساله به تموچین می دهد که سوراخ هایی در آن تعبیه شده، که وقتی پرتاب می شد فریاد «صفیر» می کشید. وقتی که تموچین نه سال داشت پدرش یسوکای در جست وجوی نامزدی برای او بود، یسوکای پس ازجست وجوی فراوان دختری از قبیله ی اونگیرات به نام بورته که یک سال از تموچین بزرگ تر بود انتخاب کرد که جهیزگران بهایی داشت. یسوکای گفته بود که یک سال پیش از ازدواج تموچین رادر قبیله ی همسرش بگذارد. بنابراین یسوکای پسرش را یک سال در طایفه ی بورته گذاشت.

جانشینان چنگیز

چنگیزخان مغول در سال ۶۲۱ ه‍ ق با همه پسرانش بجز جوجی که به دشت قفچاق رفته بود به مغولستان رسید و پس از غلبه بر پادشاه تنگت واقع در شمال تبت در سال ۶۲۴ ه‍ ق به سن ۷۲ سالگی درگذشت. پس از مرگ چنگیز پسرش اوکتای قاآن به وصیت پدر جانشین وی گردید. پس از اوکتای قاآن پسرش گویوک خان (۶۳۹-۶۴۷ ه‍ ق) و پس از او منگو قاآن (۶۴۸-۶۵۷ ه‍ ق) به خانی نشستند. در دوره منگو قاآن٬ هولاکو مأمور تکمیل فتوحات مغول در ایران و سایر نواحی غربی آسیا شد. در فاصله میان تسلط مغول بر مشرق ایران و حمله هولاکو به ایران٬ سرزمین‌های فتح شده را حاکمان مغولی که از جانب خانان مغول تعیین می‌شدند با راهنمایی و مشاورت وزرای ایرانی، مانند شرف الدین خوارزمی و عطا ملک جوینی اداره می‌کردند.

هولاکو که برادر منگوقاآن و پسر تولی خان پسر چنگیز بود، در طی حملات مکرر خود اسماعیلیه را سرکوب و روستاهای آنان را ویران ساخت و سپس بغداد را فتح کرد و با کشتن خلیفه مستعصم عباسی به خلافت ۵۲۵ ساله عباسیان خاتمه داد و پس از فتح بغداد٬ شهرهای عراق و همچنین گرجستان و ارمنستان و شهرهای آسیای صغیر را تصرف کرد.

در سال ۶۶۱ه‍ ق قوبیلای قاآن که به‌جای منگو قاآن نشسته بود سلطنت تمام ایران و بین‌النهرین و شام و آسیای صغیر را به هولاکو واگذار کرد و بدین ترتیب جانشینان چنگیز سلسله‌ای در ایران تشکیل دادند که به ایلخانان مغول معروف است. هولاکو در سال ۶۶۳ ه‍ ق پس از آنکه در همه جنگ‌ها از جیحون تا مرز مصر پیروز شده بود و آن نواحی را تحت فرمان درآورده بود درگذشت.

فهرست ایلخانان مغول

پس از هولاکو، خانان مغول به ترتیب زیر به فرمانروایی رسیدند:

۱- اباقاخان پسر هولاکو که در ۶۶۳ جلوس کرد و در ۶۸۰ه‍ ق وفات یافت.

۲-سلطان تگودار پسر هولاکو (۶۸۰-۶۸۳ ه‍ ق).

۳-ارغون پسر اباقاخان (۶۸۳-۶۹۰ ه‍ ق).

۴- گیخاتو پسر اباقاخان (۶۹۰-۶۹۴ ه‍ ق).

۵- بایدو پسر طرغای بن مغول که در ۶۹۴ه‍ ق کشته شد.

۶- غازان‌خان پسر ارغون (۶۹۴-۷۰۲ ه‍ ق).

۷- سلطان محمد خدابنده اولجایتو پسر ارغون (۷۰۲-۷۱۶ ه‍ ق).

۸- سلطان ابوسعید بهادرخان پسر اولجایتو (۷۱۶-۷۳۶ ه‍ ق).

پس از مرگ ابوسعید بهادرخان ضعف و انحطاط در سلطنت ایلخانان آشکار شد و سرزمین‌های ایلخانان دچار تجزیه و تفرقه گردید.

استقلال از چین

اولین کس از این طایفه که توانست یوغ بندگی و فرمان‌برداری را بشکند «یسوگای» (یسوگئی) پدر چنگیز رئیس طایفه قیات از قبایل مغول بود. وی نه تنها توانست عده‌ای از طوایف مغول را به اطاعت درآورد، بلکه بعضی از طایفه‌های تاتار را در مشرق نیز شکست داد و در جنگ‌های طایفه‌های کرائیت نیز شرکت کرد و پادشاه آن قوم را در برابر دشمنانش تقویت نمود و با او طرح اتحاد و برادری ریخت.

پسر بزرگتر یسوگای که «تموجین» نام داشت، یعنی «آهنین» پس از مرگ پدر جانشین وی شد و بزودی کلیه قبایل مغول و تاتار را تحت اطاعت درآورد و حتی بر قبایل مسیحی کرائیت نیز غلبه یافت و به «چنگیزخان» مشهور گردید. چنگیز در حدود ۶۰۰ه‍ ق قبایل عیسوی «نایمان» را تحت فرمان خود درآورد و در سال ۶۰۳ه‍ ق قوم «قرقیز» و پس از آن طایفه‌های «ایغور» را مجبور به اطاعت کرد.

جهان تاریخ...
ما را در سایت جهان تاریخ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : کورش کبیر jahantarikh بازدید : 252 تاريخ : جمعه 17 مرداد 1393 ساعت: 16:47